آقای بد شانس

 

نویسنده : سعید سلیمانی

 

هر گونه استفاده از این نمایشنامه منوط به اجازه نویسنده هست

 

نقش ها :

مسعوددرستکار

گدا

مادر وپسر

جوان

مامور

2نفر هنرور

 

مسعود روی یک نیمکت در پارک نشسته وبه روبه رو خیره شده ،گدایی ازراه می رسد واطراف مسعود می چرخد ولی مسعود متوجه حضوره گدا نمیشه گدا که پلاکاردی بر دست دارد هی از جلود مسعود راه می رود ولی هیچ حرکتی از مسعود نمی بیند

گدا به شونه های مسعود میزنه می گه :هی آقا آقا حواست نیست اصلا

مسعود:ببخشید تمرکز کرده بودم بفرمایید کاری داشتید

گدا:پلاکارد را میاره جلوی چشمای مسعود

مسعود:ببخشید کارتون چیه ؟اگه آدرس دستشویی می خوای این پارک نداره

گدا:من مشتری دا<م این پارک هستم خودم می دونم دستشویی نداره

مسعود:ببخشید منظوری نداشتم اخه 10نفر تا حالا ازم ادرس گرفتند وگفتم شما شاید دنبالش می گردین


وب سایت شخصی سعیدسلیمانی دینانی مسعود ,مسعود ببخشید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

sozila باشگاه خبرنگاران متفاوت ترین سایت متن و عکس.سایت ژلوفن gelofen نماز محمدی دُختَرکِــ تَنهـآی خیــآنتـکآر 1لیوان آب پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان